یادداشتی از فرانک شوستاک در وبسایت میزس :
در پی کروناویروس، بانک های مرکزی جهان درحال خلق پول زیادی هستند. این خلق پول، برای آنست که از آثار جانبی منفی اقتصادی این ویروس جلوگیری شود. هرچند این ایده جذاب بنظر میرسد، اما دیدگاه نادرستی است.
این نگاه از این باور میآید که پول، اثر خودش را از طریق مخارج کل میگذارد: اگر مردم پول بیشتری در جیبشان داشته باشند، میتوانند بیشتر خرج کنند.
در این مدل فکری، پول ابزاریست برای پرداخت و سرمایه گذاری.
اما درواقع، پول ابزار پرداخت نیست، بلکه وسیله مبادله است.
دقت کنید که، پول فقط این امکان را فراهم میکند تا یک تولیدکننده، محصول خودش را با محصول تولیدکننده دیگری مبادله کند.
ابزارهای پرداخت، درواقع «کالاها و خدمات واقعی» هستند که برای خریدن کالاها و خدمات دیگر پرداخت میشوند.
پول فقط این پرداخت را تسهیل میکند و پرداخت را برای محصولات و خدمات ممکن میسازد.
بدین ترتیب، یک نانوا، نانش را با پول مبادله میکند و سپس از پولش برای خرید کفش استفاده مینماید. او در اصل، هزینه کفشش را با پول نمیپردازد، بلکه با نانی که تولید کرده پرداخت میکند. پول فقط به او کمک میکند تا این پرداخت را انجام دهد. همچنین توجه داشته باشید که تولید نان توسط نانوا، تقاضای او را برای پول بالا میبرد.
وقتی صحبت از تقاضا برای پول میکنیم، درواقع منظورمان تقاضا برای «قدرت خرید پول» است. پس درواقع، مردم تعداد بیشتری از پول در جیبشان نمیخواهند، آنها میخواهند پولشان قدرت خرید بیشتری داشته باشد.
میزس در این باره نوشته است :
خدماتی که پول ارائه میدهد، به نسبت قدرت خریدی است که آن پول دارد. هیچکس تعداد مشخصی از پول یا وزن مشخصی پول نمیخواهد. آنها قدرت خرید مشخصی از پول را میخواهند.
لودویگ فون میزس – کنش انسانی
در بازار آزاد، مانند هر کالای دیگری، قیمت پول هم از طریق عرضه و تقاضا تعیین میشود. درنتیجه، اگر پول در مقدار کمتری باشد، ارزش مبادله ای آن بالا میرود. متقابلا، ارزش پول کم خواهد شد اگر مقدار آن بیشتر شود.
در چارچوب «بازار آزاد»، هرگز نمیتواند «مقدار بسیار کم» یا «مقدار بسیار زیاد» پول وجود داشته باشد. تا زمانی که مانعی برای به تعادل رسیدن بازار وجود نداشته باشد، هیچ کمبود پولی نمیتواند رخ دهد.
درنتیجه، زمانی که بازار کالایی را بعنوان پول انتخاب کند، همیشه موجودی این کالا برای تامین خدماتی که توسط پول ارائه میشوند، کافی خواهد بود.
از این رو، در بازار آزاد، کل ایده «نرخ بهینه رشد پول» پوچ و بیمعنی خواهد بود.
به گفته میزس :
از آنجا که عملکرد بازار، تمایل به تعیین میزان نهایی قدرت خرید پول در نقطه ای که عرضه و تقاضا بهم میرسند دارد، هیچوقت نمیتواند بیش از حد و یا کمتر از حد پول وجود داشته باشد. همه افراد از مزایای مبادله غیرمستقیم و استفاده از پول بهره مند میشوند و اهمیتی ندارد که تعداد پول زیاد است و یا کم. خدماتی که با پول ارائه میشوند، با تغییر میزان عرضه پول، بهبود نمییابند و پیشرفته تر نمیشوند. مقدار پولی که در کل اقتصاد وجود دارد همیشه برای تامین همه کارهایی که پول میتواند انجام دهد، کافی است.
لودویگ فون میزس – کنش انسانی
در یک اقتصاد بازار، هدفِ تولید، مصرف کردن است. مردم کالاها و خدماتشان را تولید و مبادله میکنند تا کیفیت زندگی شان را بالا ببرند. هدف نهاییشان این است.
این به آن معناست که مصرف بدون تولید نمیتواند بیشتر شود و تولید بدون مصرف، یک سرمایه گذاری بیمعناست. از این رو، در یک اقتصاد بازار آزاد، مصرف و تولید در یک توازن با یکدیگر هستند. در یک اقتصاد بازار آزاد، تقاضا بطور کامل توسط تولید پوشش داده میشود.
چیزی که امکان میدهد تا نانوا، نان و کفش مصرف کند، تولید نان توسط خودش است. بدین ترتیب، بخشی از نان او بطور مستقیم برای مصرف خودش میرود و بخش دیگرش برای خرید کفش پرداخت میشود.
توجه کنید، مصرف او بطور کامل پوشش داده شده است، که درواقع توسط تولیدش پرداخت شده. هر تلاشی برای بالا بردن مصرف، بدون تولید به میزان لازم، منجر به تقاضای بیپشتوانه*۱ میشود. یعنی دقیقا همان کاری که پمپاژ پول انجام میدهد. تقاضایی ایجاد میکند که با هیچ تولیدی پوشش داده نشده است. و وقتی چنین تقاضایی ایجاد شود، جریان پس انداز واقعی را تضعیف میکند [با کاهش ارزش پول] و درواقع بجای تقویت رشد اقتصادی، تشکیل سرمایه واقعی را تضعیف کرده و مانع آن میشود.
این «پس اندازی واقعی»*۲ است که سرمایه گذاری میشود تا امکان ایجاد ابزارها و ماشین آلات بهتر را فراهم آورد و نه پول.
با ابزارها و ماشین آلات بهتر، میتوان تولید محصولات و خدمات نهایی را بالا برد. این معنای واقعی «رشد اقتصادی» است.
از این رو، ایده محبوب حرکت به سمت ایجاد تقاضای بدون پشتوانهی تولید توسط پمپاژ پول، فقط مانع رشد اقتصادی میشود و به تقویت آن کمکی نمیکند.
به این دلیل که تقاضای بیپشتوانه، جریان پس انداز واقعی که منبع اصلی رشد اقتصادی است را تضعیف میکند. اگر غیر از این بود، فقر مدتها قبل در دنیا ریشه کن شده بود.
تنها دلیل آنکه بنظر میرسد در گذشته، سیاست های پولی اشتباه باعث رشد اقتصادی شدند، آنست که سرعت ایجاد پس انداز واقعی به اندازه ای بود که افزایش تقاضای بیپشتوانه را پوشش دهد.
اما سرعت ایجاد تقاضای بیپشتوانه بالاخره به حدی میرسد که جریانِ پس انداز واقعیِ اقتصاد را تضعیف میکند و آنرا به سمت یک رکود شدید میکشاند.
هر تلاشی که بانک مرکزی برای نجات از این سقوط با چاپ پول انجام دهد، درواقع همه چیز را بدتر میکند و فقط باعث میشود مصرفِ بدون پشتوانهی تولید تقویت گردد. درنتیجه، همه پس انداز واقعی که مانده است را هم نابود میکند.
سقوط منابع واقعی رشد اقتصادی، وام دهی بانک های تجاریای که با سیستم «ذخیره کسری» کار میکنند را در معرض خطر قرار میدهد و ریسک هجوم مردم برای تسویه حساب با بانک را بالا میبرد. درنتیجه، بانک ها برای نجات خودشان از «هیچ»، پول خلق میکنند.
اما در این شرایط، پمپاژ بیشتر پول نمیتواند وام دهی بانک هارا بیشتر کند. برعکس، چاپ بیشتر پول، پس اندازهای واقعی بیشتری و کسب و کارهای بیشتری را نابود میگرداند. پس، بانک ها نسبت به وام بیشتر دادن بی میل میشوند.
در این شرایط، بانک ها فقط حاضر خواهند بود به کسب و کارهای بسیار معتبر وام دهند. و هرچقدر که رکود اقتصادی عمیق تر شود، پیدا کردن کسب و کارهای معتبر سخت تر میشود.
و حتی، کسب و کارهای خوب هم بدلیل کاهش قیمت ها، کمتر تمایل دارند تا وام بگیرند. علاوه بر این، سیاست های اشتباه پولی، موجب کاهش سود در کنار افزایش ریسک شده و این باعث کاهش تمایل بانک ها برای افزایش اعتبار میشود. که اینها فشاری برای کاهش میزان پول است.
درنتیجه، بانک مرکزی خواهد دید باوجود تلاشش برای بزرگ کردن اقتصاد، عرضه پول درحال سقوط است. واضح است که بانک مرکزی میتواند این سقوط را با پمپاژ بسیار زیاد پول جبران کند.
بانک مرکزی میتواند کسری بودجه دولت را با چاپ پول تامین کند که این یعنی ارسال یک چک به همه شهروندان [ که درواقع یعنی، هزینهاش از جیب همه شهروندان است.] و این چاپ پول، پس اندازهای واقعی را تضعیف کرده و اقتصاد را ویران میکند.
اما بنظر دولت باید برای زوال اقتصاد که به سبب کروناویروس اتفاق افتاده کاری کند. اما متاسفانه، نه دولت و نه بانک مرکزی منابع واقعی برای رشد یک اقتصاد را ندارند.
نه دولت و نه بانک مرکزی ثروت خلق نمیکنند آنها با انتقال منابع از بخش خصوصیای که خلق ثروت میکند، پشتیبانی میشوند.
این بدان معناست، هر اقدامی که دولت میخواهد انجام دهد، باید از فعالیت هایی هزینه کند که ثروت خلق میکنند. نیازی به گفتن نیست که این باعث تضعیف توانایی اقتصاد در تولید کالاها و خدمات میشود.
از این رو، صرف نظر از اهداف خوب، نه دولت و نه بانک مرکزی توانایی کمک به اقتصاد برای مقابله با خسارات وارد شده ناشی از کروناویروس را ندارند و فقط بخش خصوصی که خلق ثروت میکند، این توانایی را داراست.
منتقدان روش فکری ما معتقدند که چاپ پول باعث ایجاد توهم موقتی «ثروتمندی» میشود و این باعث افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات میگردد. این افزایش تقاضا، سبب افزایش عرضه کالاها و خدمات میشود.
اما ما معتقدیم که بدون افزایش پس اندازهای واقعی، امکان افزایش تولید کالاها و خدمات وجود ندارد.
از این رو، اگر توانایی اقتصاد آسیب دیده باشد، افزایش تقاضا نمیتواند این آسیب را ترمیم کند، وقتی که جریان پس اندازهای واقعی تضعیف شده باشند.
از این رو، اگر توانایی اقتصاد آسیب دیده باشد، افزایش تقاضا نمیتواند این آسیب را ترمیم کند، وقتی که جریان پس اندازهای واقعی تضعیف شده باشند.
[↑] *۱ : Unbacked-Consumption : ترجمه تحت اللفظی آن «مصرف بیپشتوانه» است که البته باتوجه به متن مقاله، کلمه «تقاضای بیپشتوانه» بنظرم معادل بهتری آمد.
[↑] *۲ : real saving
مقاله و ترجمه خوبی بود 👍
بنظرم در مواقع بحرانی، چاپ پول فقط در صورتی میتونه مفید باشه که با اعمال دیگه ای همراه بشه مثلِ
کم کردن هزینه های دولتی و خصوصی
ایجاد قراردادهای بدهی جدید با کم کردن نرخ سود و افزایش زمان بازپرداخت
و توزیع مجدد ثروت با افزایش مالیات بر دهک های بالا و دادنشون به قشر ضعیف